روضه رضوان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پیامبر و ائمه ی اطهار (ع)

دهه فجر

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس می‌کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ی مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.

………………………………………………………………………………………………………………………………………….

 

سلام روی هر کدام از تصاویر زیر کلیک کنید تا بتوانید در مورد پیامبر و ائمه ی اطهار (ع) مطالبی که نوشته ام را بخوانید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیامبر

11 دی 1394 توسط ثريا زماني

 

زندگینامه پیامبر

 

احادیث پیامبر

 نظر دهید »

زندگینامه ی پیامبر

11 دی 1394 توسط ثريا زماني

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

پیامبر اسلام (ص) در مکه، در خانه خود، کنار کعبه کانون خدا پرستی، دیده به جهان گشود، هم اکنون محل این خانه در شعب ابیطالب، مشخص است و جایگاه عبادت و زائران میباشد. پیامبر (ص) از یک خاندان شریف، از شاخه دودمان قریش به دنیا آمد، پدران و مادران او تا حضرت آدم، همه خدا پرست بودند.
سلسله نسب پیامبر (ص) با 48 واسطه به حضرت آدم (ع) میرسد، و در این سلسله پیامبرانی قرار دارند، مانند: اسماعیل]جد بیست و هشتم پیامبر[، و ابراهیم خلیل الله]جد بیست و نهم پیامبر[ حضرت نوح(ع) ]جد سی و نهم پیامبر[ و ادریس]جد چهل و دوم پیامبر[ و حضرت آدم]جد چهل و هشتم پیامبر[ محمد (ص) پسر عبدالله، پسر عبدالمطلب، پسر هاشم، پسر عبد مناف، پسر قصی، پسر کلاب، پسر مره، پسر کعب، پسر لوی، پسر غالب، پسر فحمر، پسرمالک، پسر نصر، پسر کنانه، پسر خزیمه،پسر مدرکه، پسر الیاس، پسر صفر، پسر نذار، پسر محمد، پسر عدنان.
سلسله نصب پیامبر (ص) تا «عدنان» مورد اتفاق نسب شناسان است، ولی پس از او تا آدم (ع) اختلاف بسیار دیده میشود، طبق روایتی پیامبر فرمود: هنگامی که سلسله نسب من به عدنان رسید، در همان جا توقف کنید.
حوادث عجيب هنگام تولد پيامبر اسلام

پيامبر اسلام (ص) در روز جمعه 17 ربيع الاول، بعد از طلوع فجر، در عصر سلطنت انوشيروان، قبل از طلوع خورشيد، در مكه چشم به جهان گشود، در شب تولد و هنگام تولد ان حضرت، حوادث عجيبي در جهان رخ داد، كه در اين جا به ذكر چند حادثه اكتفا ميكنيم 1- امام صادق (ع)فرمود: ابليس (پدر شيطان ها) در اسمان هاي هفتگانه، رفت و امد ميكرد، هنگامي كه عيسي( ع )متولد شد، از پرواز به سه اسمان ممنوع گرديد، ولي در چها اسمان، رفت و امد ميكرد، و هنگامي كه پيامبر اسلام (ص) متولد شد، از پرواز به سوي همه اسمان هاي هفتگانه ممنوع شد، و شيطانهايي كه به سوي اسمان مي رفتند با تيرهاي شهاب اسماني رانده مي شدند. هنگامي كه افراد قبيله قريش، اوضاع اسمان را پريشان و دگرگون ديدند، گمان كردند كه قيامت بر پا شده، به هم ديگر مي گفتند: «اين پديده ها نشانه بر پا شدن قيامت است كه يهوديان و مسيحيان از ان سخن ميگويند يكي از كاهنان زبر دست ان عصر به نام عمروبن امير گفت:«به ستارگان اسمان كه نشانه هاي مسير راه زمستان و تابستان ما بودند بنگريد، اگر انها از جاي خود پرتاب شوند، بدانيد كه نابودي همه ما و همه چيز فرا رسيده است، ولي اگر انها در جاي خود قرار دارند و ستارگان ديگري پرتاب ميگردند، اين نشانه بروز حادثه جديدي است كه من چگونگي ان را نمي دانم 2- در همان بامداد تولد پيامبر اسلام ص همه بتها از جا كنده شده و سرنگون شدند
3-در ان هنگام ايوان عظيم كاخ مدائن (كاخ شاه ايران) به لرزه در امد و چهارده كنگره(دندانه سر ديوار) ان فرو ريخت.
4- اب درياچه ساوه در زمين فرو رفت و خشكيد
5- اب رود سماوه(در بين كوفه) زياد شد و به جريان افتاد.
6- اتشكده سرزمين فارس، پس از هزار سال روشنايي خاموش شد.
سرپرستي عبدالمطلب از پيامبر (ص)

هنگامي كه عبدالله پدر بزرگوار پيامبر ص، قبل از ولادت پيامبر ص از دنيا رفت، عبدالمطلب با كمال اخلاص، سرپرستي امنه و سپس محمد ص را پس از ولادت به عهده گرفت. امنه، درباره پيامبر (ص) ميگويد: هنگامي كه محمد ص در رحم من بود، شنيدم منادي غيبي گفت:
بگو پناه مي برم به خداي يكتا از گزند هركسي كه حسادت ميكند، سپس نام او را محمد (ص)بگذار.
در اين هنگام امنه براي عبدالمطلب چنين پيام داد: براي تو پسري متولد شده است، بيا و او را ببين.
عبدالمطلب امد و ان نور را ديد، و شادمان شد، و امنه انچه را كه هنگام حمل و وضع حمل، ديده بود، براي عبدالمطلب بازگو كرد. عبدالمطلب نوزاد را در اغوش گرفت و در داخل خانه كعبه شد و در انجا به دعا و نيايش پرداخت. وا ز درگاه خداوند به خاطر عطاي چنين فرزندي، شكر و سپاس بجا اورد، و مطابق بعضي از روايات اين اشعار را به عنوان اداي شكر الهي خواند: «حمد و سپاس خداوندي را كه اين پسر پاك و لطيف را به من عطا فرمود.
پسري كه در گهواره نسبت به ساير نوزادان پسر، برتري و اقايي دارد، پناه مي دهم او را به اين خانه اي كه داراي چند ركن است.
نام، و چهره زيباي محمد (ص)

در قران، چهار بار نام پيامبر اسلام ص به اسم «محمد» امده است و در يك مورد با نام «احمد» (سوره صف ايه 6 ذكر شده است.) وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق‏كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده ( تورات) مى‏باشم، و بشارت‏دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است!» هنگامى كه او ( احمد) با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار روايت شده: يكي از يهوديان از پيامبر ص پرسيد: چرا نام تو، محمد و احمد، و بشير ونذير است؟ پيامبر ص در پاسخ فرمود:
اما «محمد» از اين رو است كه من در زمين محمد و ستوده شده هستم، اما احمد از اين رو است كه من در اسمان ستوده تر از زمين هستم، اما بشير از اين رو است كه پيروان خدا را به رحمت الهي مژده مي دهم. و اما «نذير» از اين رو است كه گنهكاران را از دوزخ ميترسانم. او را با لقب «مصطفي» مي خواندند يعني برگزيده، و نيز «خاتم النبيين» مي خوانند، يعني اخرين پيامبران.
چهر و قامت محمد ص به قدري زيبا بود كه قابل توصيف نيست، يكي از قيافه شناسان ان عصر به نام «هند بن ابي هاله» روزي با امام حسن ع ملاقات كرد امام به او فرمود:«چهره جدم چگونه بود؟»
هند در پاسخ گفت: صورتش مانند ماه شب چهارده مي درخشيد، قامتش رسا، سرش بزرگ، مويش نه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد روشن، پيشانيش گشاده، ابروهايش پر مو و كماني و از هم گشاده، در وسط بيني بر امدگي داشت ريشش انبوه، سياهي چشمش شديد، گونهايش نرم و كم گوشت، دندانهايش باريك، دندانهاي ثنايايش از هم گشاده، اندامش معتدل… و باريكي كف پايش خالي و كم گوشت بود، هنگامي كه راه مي رفت با وقار حركت مي كرد، گامهايش گشاده مي گذاشت همانند انكه از بلندي به پايين گام بردارد، وقتي به چيزي توجه مي كرد، به طور عميق به ان نگاه مي كرد، هنگام حركت، بيشتر به زمين مي نگريست، و به مردم خيره نميشد، و به هر كس كه مي رسيد به او سلام ميكرد، و هموداره به هدايت و راهنمايي مردم ميپرداخت.
يك خاطره جالب از سه سالگي محمد(ص)

در تاريخ امده:پيامبر (ص) در ان هنگام كه سه ساله بود و در نزد مادر رضاعي خود حليمه سعديه به سر مي برد، روزي به حليمه گفت: « اي مادر! چرا دو نفر از برادرانم را (منظور فرزندان حليمه هستند) در روز نميبينم؟»
حليمه گفت: انها روزها گوسفندان را به بيابان براي چراندن مي برند، اكنون در بيابان هستند. محمد (ص) گفت: چرا من همراه انها نروم؟
حليمه گفت: ايا دوست داري همرا انها به صحرا بروي؟
محمد (ص) گفت :اري
صبح بعد، حليمه، روغن بر موي محمد (ص) زد و يك «مهره يماني» (براي حفاظت او) بر گردنش اويخت.
محمد ص در همان دوران كودكي با خرافات و امور بيهوده مبارزه مي كرد، بي درنگ همان مهره را از گردن بيرون اورد و به دور انداخت سپس رو به حليمه كرد و فرمود:مادر جان! ارام بگير، اين چيست، من خدايي دارم كه مرا حفظ ميكند، نه مهره يماني.
ازدواج پيامبر با خديجه

خديجه دختر خويلد، از خاندان قريش، بانويي بسيار پاكدامن و ارجمند بود، او دو شوهر كرد، هر دو از دنيا رفتند، و اموال بسياري از انها از طريق ارث به او رسيد، ثروت او از حد و مرز گذشت، همواره كاروانهاي بازرگاني او در شام و يمن و وطائف، در حركت بودند.
او توسط عموي خود به نام «ورقه بن نوفل» كه از دانشمندان و كشيشان مسيحي بود، به مقام پيامبر اگاه شده بود، به علاوه خود روش پاك و ارجمند محمد ص را ديده بود، و امانت داري و صداقت او را مشاهده كرده بود، از اين رو مجذوب و شيفته بي قرار پيامبر ص شد، و تصميم گرفت با پيامبر(ص) ازدواج كند، در اين وقت پيامبر (ص) 25 سال داشت ولي از سن خديجه 40 سال ميگذشت، و به نقل بعضي او در اين هنگام 28 سال داشت پيامبر (ص) با وساطت عمويش ابوطالب ، وسائل ازدواج با خديجه را فراهم كرد ، و اين ازدواج مقدس انجام شد
پيامبر امين و راستگو

قبل از اينكه پيامبر ص در چهل سالگي به مقام پيامبري برسد، همه مردم او را به عنوان امين و راستگو مي شناختند، و هرگز در او گناه و انحرافي نديده بودند
در ان هنگام كه پيامبر (ص) پيامبري خود را اشكارا نمود، مشركان قريش كه يكي از انها ابوسفيان با كاروان تجاري خود به شام رفت، در شام با هر قل امپراطور روم ملاقات كرد، هرقل از ابوسفيان در مورد پيامبر (ص) سوالاتي كرد و ابوسفيان پاسخ داد، يكي از سوالات او اين بود كه: ايا قبل از نبوت محمد (ص) هيچ گاه از او دروغي شنيده بوديد؟
ابوسفيان جواب داد؟ نه، او در ميان ما از هر جهت راستگو بود
عبادت پيامبر در كوه حرا

كوه بلند «حرا» در شش كيلومتري شمال شرقي مكه، كنار راه مكه به عرفات واقع شده، كه شهر مكه در دامنه ان قرار دارد، اين كوه از كوههاي ديگر مكه جداست و بر تمام انها مسلط است، و در سينه قله اين كوه، غاري هست كه به ان «غار حرا» گويند، كه از تخته سنگ هاي بزرگي تشكيل شده، و دهانه ان به سمت كعبه است، ارتفاع ان به اندازه بلندي قامت يك انسان ميانه بوده، و عرض ان به قدري كوچك است كه يك نفر به زحمت ميتواند در ان بخوابد، وقتي انسان بر فراز كوه قرار ميگيرد، جلال و جبروت خدا، و عظمت افرينش و زيبايي هاي طبيعت را كه همه نشان خدا و بزرگي او است، مي نگرد.
پيامبر قبل از پيامبري در هر ماه چندين بار در شب و روز و در هرسال، همه ماه رمضان را برفراز اين كوه عظيم ميرفت، اثار عظمت خدا را در انجا مشاهده ميكرد، و شب و روز به تفكر و تامل و عبادت خدا ميپرداخت
آغاز پيامبري

چهل سال از عمر پيامبر ص ميگذشت، روز 27 رجب، فرا رسيد، ان حضرت بر فراز كوه «حرا» به مناجات و عبادت خدا مشغول بود كه پيك وحي، جبرييل امين، بر او نازل شد و مژده رسالت را به او داد، و اين ايات را از جانب خدا، براي او خواند: سوره قلم
پيامبر (ص )با دريافت نخستين شعاع وحي، سخت خسته شده نزد خديجه امد و فرمود:
مرا بپوشانيد و جامه اي بر من بيفكنيد تا استراحت كنم
از طرفي بيان رسالت در بربر مشركان كار خطرناكي و دشواري بود، ان حضرت در برابر فشار معنوي (وحي) و ظاهري (مبارزه با مشركان)، در بستر ارميده بود كه ايات اغاز سوره مدثر توسط جبرييل بر ان حضرت، نازل گرديد:
به اين ترتيب اغاز اسلام، از نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكي و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.
سه سال دعوت مخفيانه

محيط مكه و اطراف، ان چنان در لجنزار بت پرستي و خرافات و فساد، غرق بود، كه دعوت علني، برخلاف ان وصع، ممكن نبود، بلكه نياز به هسته مركزي و دفاعي، و اجتماع ياران فداكار داشت، از اين رو پيامبر ص سه سال به طور محرمانه با افراد تماس مي گرفت و انها را به اسلام دعوت مي نمود، در اين سه سال به گفته بعضي چهل نفر به اسلام گرويدند.
نخستين مردي كه مسلمان شد، حضرت علي ع بود، و نخستين زني كه به اسلام پيوست، حضرت خديجه همسر پيامبر ص بود، در اين سال انها در جاهاي مخفي مانند غارها و گوشه هاي پشت كوه ها، دور از ديد مردم، نماز جماعت مي خواندند.
ياسر و سميه، دو شهيد نخستين اسلام

ياسر، با اينكه در سن پيري (حدود هفتاد سال) بود، تحت سخت ترين شكنجه مشركان به مقاومت خود ادامه داد تا سرانجام زير ضربات و تازيانه هاي خورد كننده مشركان به شهادت رسيد.
همسرش سميه كه او نيز در سنين پيري بود همچنان مقاومت كرد و حتي حاضر نشد يك لحظه، خواسته ابوجهل و شكنجه گران را به زبان اورد، او پس از شهادت همسرش با فريادهاي بي امان خود، رگبار سرزنش خود را بر سر ابوجهل فرو ريخت، ابوجهل كه همچون پلنگي خشمگين شده بود، دستور داد پاهاي سميه را به دو شتر بستند، شتران را از يكديگر جدا نمودند، سرانجام ابوجهل در حالي كه ان بانوي دلاور و پر صلابت را با الفاظ ركيك، فحش مي داد با خنجر (يا شمشير) بر شكم او زد و شكمش را دريد و به اين ترتيب او نيز به شهادت رسيد. و اين دو همسر قهرمان و شير دل، نخستين كساني هستند كه مدال شهادت را در تاريخ اسلام گرفتند.
هجرت پيامبر (ص) به مدينه

در زندگي درخشان پيامبر ص، يكي از رخدادهاي بسيار مهم، هجرت ان حضرت از مكه به مدينه بود، كه به خاطر اهميت ان در عصر خليفه دوم، بر اساس نظريه اميرمومنان علي ع اغاز هجرت، مبدأ تاريخ اسلام، انتخاب و پذيرفته شد.
هجرت يعني انتقال از كساني به مكان ديگر، براي گسترش اسلام و جستجوي ازادي و عوامل بيشتر، براي بيان اسلام در سطح وسيعتر، در قران، سخن بسيار پيرامون هجرت امده است.
هنگامي كه مسلمانان در مكه در فشار و ازار شديد مشركان قرار گرفتند، پيامبر ص مسلمانان را به هجرت به مدينه دستور داد. مشركان احساس خطر شديد كردند و با خود گفتند: هجرت مسلمانان به مدينه موجب تشكل انها در مدينه شده، و اينده نزديك كار را بر ما سخت خواهد كرد، سران انها در «دارالندوه» مجلس شوراي خود اجتماع كرند، و هر كدام در مورد جلوگيري از اسلام و دعوت پيامبر ص، پيشنهادي نمودند، چنانكه در ايه 30 سوره انفال به اين توطئه، اشاره شده است.
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
(به خاطر بياور) هنگامى را كه كافران نقشه مى‏كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكه) خارج سازند; آنها چاره مى‏انديشيدند (و نقشه مى‏كشيدند)، و خداوند هم تدبير مى‏كرد; و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است!
سرانجام پيشنهاد ابوجهل تصويب شد، پيشنهاد او اين بود كه: «از هر قبيله اي، يك جوان شجاع به عنوان نماينده انتخاب شود، و همه ان نمايندگان در يك شب، خانه پيامبر ص را محاصره كنند، و به سوي او حمله كرده و او را در رختخوابش بكشند».
ان شب فرا رسيد، جبرييل ماجراي توطئه كودتاچيان را به پيامبر ص خبر داد، پيامبر ص ماجرا را به علي ع خبر داد، و او فرمود:« امشب در رخت خواب من بخواب، تا كافران گمان كنند كه من در رخت خواب خود خوابيده ام، به انتظار من در بیرون خانه بمانند و من در پنهانی از خانه خارج شوم»
با اینکه خوابیدن در رختخواب پیامبر (ص) و افکندن روپوش سبز پیامبر بر روی خود، صد در صد خطرناک بود،
حضرت علي(ع) با جان و دل، اين پيشنهاد را پذيرفت، و در رختخواب ان حضرت خوابيد، ان شب نمايندگان مشركان، با شمشيرهاي برهنه، خانه پيامبر (ص) را محاصره كردند، پيامبر(ص) شبانه، بي انكه مشركان متوجه شوند، در تاريكي شب از خانه بيرون امد و به سوي غار ثور كه در 7 كيلومتري جنوب مكه قرار گرفته، رفت و در انجا مخفي شد، در اين هنگام ابوبكر نيز همراه پيامبر(ص) بود. سپس پيامبر(ص) از اغاز ثور به سوي مدينه هجرت نمود، ان حضرت در روز پنجشنبه اول ربيع الاول سال 13 بعثت از مكه خارج شد و در روز 12 همين ماه به مدينه وارد گرديد.
سال اول هجرت

در سال اول هجرت رويدادهاي مهمي رخ داد از جمله:
1ـ عبدالله سلام از علماي بزرگ يهود، پس از مناظره اي با پيامبر (ص) قانع شده و مسلمان شد.
2- پيامبر از طرف خدا، مامور بناي مسجد در مدينه گرديد، ان حضرت مسجدي كه ديوار ان هفت يا پنج ذراع(حدود سه مترو نيم يا دومترو نيم) بود ساخت، در همان زميني كه«اسعد بن زراه» با عده اي قبل از ورود پيامبر به مدينه، در ان اقامه نماز جماعت مي كردند.(همان مكاني كه هم اكنون به مسجد النبي در مدينه معروف است). اين مسجد در اغاز مربع بود، و طول و عرضش صد ذراع در صد ذراع بوده است.

3- دستور اذان واقامه در همين سال جزو وظايف استجابي عبادي گرديد.
4- در ماه شوال همين سال، پيامبر (ص) با عاشيه دختر ابوبكر ازدواج كرد.
سال دوم هجرت

در سال دوم هجرت وقايع بسياري رخ داد از جمله:
1ـ در نيمه رجب پس از گذشت 16 ماه از هجرت، قبله مسلمين تغيير يافت، روزي پيامبر (ص) در مسجد «بني سلمه» مشغول نماز بود. پس از پايان نماز ظهر، جبرييل نازل گرديد و ايه 144 سوره بقره را كه در مورد تغيير قبله از جهت بيت المقدس به مسجد الحرام است اورد، پيامبر نماز عصر را در ان مسجد به طرف كعبه خواند و ان مسجد به مسجد«ذو قبلتين» معروف گرديد، در اين باره دشمان، ياوه ها و سخنان طنز اميز گفتند كه ايه 142 سوره بقر به ان و جواب ان اشاره كرده است. بعضي مي نويسند: پيامبر دو ركعت از نماز عصر را خوانده بود كه جبرييل نازل شد و ايه 144 سوره بقره را نازل كرد، پيامبر (ص) در حال نماز به طرف كعبه برگشت، و دو ركعت اخر را به جانب كعبه خواند.
2ـ ازدواج پرشكوه حضرت فاطمه (س) با علي (ع) در اين سال رخ داد و بعضي مي نويسند امام حسن (ع) در اين سال ديده به جهان گشود.
3ـ فرمان جهاد با كافران در همين سال، صادر گرديد. اجازه داده شد انانكه مقابل كافران قرار گرفته اند و مظلوم واقع شده اند با كفار جنگ نموده و خداوند بر ياري و نفرت انها قادر است.
جنگ بدر

«بدر» منطقه وسيعي است كه داراي چاههاي اب بوده، كه همواره كاروانها در انجا توقف مي كردند و از ابهاي ان بهرمند مي شدند.
بدر در جنوب غربي مدينه بين مدينه ومكه قرار گرفته و از اين رو ان را بدر ميگويند كه نام صاحب ابهاي ان بدر بوده است.
علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادي الاول سال دوم هجرت به پيامبر (ص) خبر رسيد كه «كرزبن جابر» با گروهي از قريش تا سرمنزلي شهر مدينه امده و شتران پيامبر (ص) را با چهار پايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه اسيب زده اند، رسول اكرم (ص) بي درنگ پرچم جنگ را به علي ع سپرد، ان ان حضرت با جمعي از مهاجران به تعقيب انها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در انجا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسي را نيافتند سپس به مدينه برگشتند.
از طرفي كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلي مي خواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادي قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه يابد، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته ميشود.
پيامبر ص براي شكستن اين محاصره، تدابيري انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروانهاي تجاري مشركان مكه را قدغن كند.
چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهي حمزه كه قهرمان رزم اور بود، براي كنترل مسير كاروانها فرستاد.
پيامبر(ص) بيست شتر در دسته ي انها قرار داد.اين چهل نفر تحت فرماندهي حمزه، به منطقه اي بين مدينه و درياي سرخ كه راه عبور كاروانهاي مكه بود رفتند و از انجا نگهباني نمودند، منطقه اي كه 130 كيلومتر عرض داشت و كاروانهاي مكه چاره اي نداشتند. جز اينكه از ان عبور كنند. چند روز گذشت ديدند كارواني نمايان شد، وقتي كاروان نزديك امد معلوم شد كه كاروان قريش است كه سيصد نفر همراه كاروان مي باشد، حمزه اعلام جنگ كرد ولي كفار كه از دلاوري و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پيشنهاد صلح كردند، حمزه نيز مصلحت امر را به صلح دانسته و جنگ واقع نشد.
طولي نكشيد 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پيامبر (ص) از مدينه به سوي بدر حركت كردند كه 77 نفرش از مهاجران بودند و بقيه از انصار، و جمعا هفتاد شتر و سه اسب بيشتر نداشتند.
ابوسفيان توسط جاسوس هايش از تصميم پيامبر(ص) و مسلمانان اگاه شد. دو كار به نظرش رسيد يكي اينكه فردي را از بيراهه به طور سريع به مكه بفرستد و مردم مكه را از خطر قرار گرفتن كاروان خبر دهد، دوم كاروان را از بيراهه به طرف مكه ببرد.
«ضمضم» پيام رسان ابوسفيان به مكه شتافت و مشركان مكه را از ماجرا مطلع كرد، طولي نكشيد كه حدود هزار نفر با ساز و برگ كامل نظامي براي نجات كاروان از مكه خارج شدند.
ابوسفيان كه مي دانست تا رسيدن قوا از مكه، قطعا مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسير راه را عوض نمود و از بيراهه فرار كرد و كاروان را به مكه رساند.
خبر فرار كاروان به سپاه مكه رسيد. سران سپاه در مورد جنگ نظريات مختلف داشتند. نظر عده اي اين بود كه چون كاروان نجات يافته برگرديم، ولي عده اي اصرار داشتند كه به حركت ادامه دهند. ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحريك مي كرد. سرانجام تصميم به جنگ گرفتند پيامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند كه خبر فرار ابوسفيان با كاروانش به حضرت رسيد، از طرفي گزارشگران گزارش دادند كه لشكر دشمن تا پشت تپه بدر امده است.
شبي كه فردايش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بيدار بودند و در پاي درختي تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.
صبح روز جمعه هفده رمضان بود كه سپاه قريش با تجهيزات كامل جنگي، از پشت تپه به دشت بدر سرازير شدند، هنوز در ميان قريش، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت، اما يك موضوع جنگ را حتمي كرد و ان اينكه:
يكي از سپاهيان قريش بنام اسود محزوحي كه مردي خشن بود، چشمش به حوضي كه مسلمانان درست كرده بودند افتاد، تصميم گرفت يكي از اين سه كار را انجام دهد، يا از اب حوض بنوشد يا ان را ويران كند و يا كشته شود، به دنبال اين تصميم از صف مشركان بيرون تاخت و تا نزديك حوض رسيد، در انجا با حضرت حمزه افسر رشيد اسلام روبرو شد، حمزه يك ضربت به پاي او زد كه پايش از ساق جدا شد، در عين جال ميخواست با حركت سينه خيز، خود را به اب حوض برساند و از ان بنوشد، حمزه با زدن ضربت ديگر او را در آب كشت.
به دنبال اين حادثه، به رسم ديرينه عرب، جنگ تن به تن شروع شد.
سه نفر از شجاعان دشمن به نامهاي عتبه و برادرش شيبه (از فرزندان ربيعه) و سومي وليد(فرزند عتبه) به ميدان امدند و مبارزه طلبيدند.
سه نفر از انصار در صف مسلمانان به ميدان تاختند، وليد انها را شناخت، گفت: شما اهل مدينه هستيد به شما كاري نداريم، كساني كه از اقوام، هستند بايد به جنگ ما ايند.
رسول اكرم(ص) پسر عموهايش عبيده و علي(ع) و عمويش حمزه را به ميدان فرستاد. به مناسبت من، علي (ع) و عمويش حمزه را به ميدان فرستاد. به مناسبت من، علي (ع) با وليد، حمزه با شيبه و عبيده با عتبه به جنگ پرداختند.
طولي نكشيد كه علي و حمزه رقيبان خود را از پاي در اوردند، ولي عبيده كاري از پيش نبرد، هر دو ضربتي به هم زدند.
علي(ع) پيش دستي كرد و عتبه را كشت، به اين ترتيب در حمله اول، مشركان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند پس از ان عاص بن سعيد براي مبارزه با علي (ع) به ميدان تاخت. علي (ع) او را نيز كشت، سپس حنظله پسر ابوسفيان و طعيمه و نوفل به ميدان تاختند، علي (ع) انها را نيز يكي پس از ديگري كشت، و پيوسته مبارزاني به ميدان مي امدند و كشته مي شدند.
سرانجام جنگ با پيروزي اسلام و شكست دشمن پايان يافت، از مسلمانان چهارده نفر به افتخار شهادت رسيدند.
از كفار، هفتاد نفر كشته شدند و هفتاد نفر اسير گشتند، 35 يا 36 نفر از كشته شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در اين جنگ يعني علي (ع) به هلاكت رسيدند، بسياري از كشته شدگان از سران شرك مانند ابوجهل، وليدبن عتبه، حنظله بن ابوسفيان، عتبه و شيبه و … بودند
سال سوم هجرت

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ حضرت امام حسن (ع) در نيمه ماه رمضان اين سال در مدينه ديده به اين جهان گشود.
2ـ يهود ياني كه قبول شرايط جزيه نمي كردند، امنيت نداشتند و مي بايست قبول جزيه كنند، و ماليات سرانه سالانه بپردازند. 3ـ در اين سال، پيامبر (ص) با حفصه دختر عمر ازدواج كرد، و همين ازدواج باعث گرايش چند قبيله به اسلام گرديد
سال چهارم هجري

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ در همين سال، مشروبات الكي به طور كلي حرام و قدغن شد.
2ـ به دستور پيامبر ص زيدبن ثابت زيان عبري را فراگرفت تا او كه مورد اطمينان بود نامه هاي عبري پيامبر ص را در رابطه با يهود، بخواند و بنويسد.
3ـ از حوادث مهم اين سال ولادت با سعادت امام حسين(ع) و رحلت فاطمه بنت اسد مادر علي ع و ازدواج پيامبر با ام سلمه
سال پنجم هجرت

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ داستادن ازدواج پيامبر ص با زينب دختر جحش و دختر عمه رسول خدا) پس از طلاق زيد بن حارثه كه جريان مشروحي در تاريخ دارد.
2ـ دستور حجاب، طي اياتي از سوره نور در اين سال داده شد.
3ـ ماجراي جنگ «خندق»
4ـ ماجراي اعدام يهود بني قريطه
5ـ ماجراي«ابولبابه» و توجه او.
جنگ خندق

ماه شوال سال پنجم هجرت بود كه به پيامبر( ص) خبر رسيد بالغ بر ده هزار نفر متشكل از طوائف مختلف شرك براي جنگ با مسلمانان از مكه حركت كرده اند. پيامبر ص بي درنگ مسلمانان را اماده دفاع كرد در جلسه مشورتي، سلمان پيشنهاد كندن خندق( كه يك نوع سنگر است) در اطراف مدينه كرد، اين پيشنهاد مورد قبول واقع شد. همه مسلمانان حتي شخص پيامبر ص در كندن اين سنگر بزرگ شركت كردند، و هنوز دشمن به مدينه نرسيده بود، كندن خندق به پايان رسيد، پهناي خندق به قدري بود كه سواران چابك و ورزيده نمي توانستند با اسب از ان عبور كنند، و طول ان را بعضي دوازده هزار ذراع (حدود شش هزار متر) حدس زده اند، زيرا مسلمانان صدهزار نفر بودند و هر ده نفري متصدي چهل ذراع شدند. مسلمانان شب و روز از پاي ننشستند تا اين سنگر بزرگ به پايان رسيد.
پس از ان طولي نكشيد كه ارتش عرب و يهود پيمان شكن، مدينه را محاصره كردن، انها از وجود خندق تعجب نمودند و نتوانستند وارد مدينه شوند. قريب يك ماه سپاه دشمن در پشت خندق توقف كرد؛ و جز چند نفر كسي نتوانست از خندق عبور كند، و اگر ميخواست عبور كند، با سنگباران مسلمين، عقب مي نشست.
پنج نفر از قهرمانان دشمن براي جنگ به ميدان تاختند، علي ع دو نفر از انها يكي عمروبن عبدود و ديگري نوفل بن عبدالله را كشت و همين امر باعث شكست دشمن گرديد و دشمن پا به فرار گذاشت.
در ضمن طوفان و تند بادي نيز امد، اين طوفان و باد، خيمه ها و تشكيلات دشمن را ان چنان در هم ريخت كه ديگر از ماندن و مقاومت بي تاب شدند و به مكه بازگشتند.
سال ششم هجرت

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ جنگ بني المصطلق و ماجراي افك
2ـ واجب شدن حج
3ـ سفر مذهبي وسياسي پيامبر ص به مكه براي حج و حوادثي كه در اين سفر رخ داد.
4-صلح حديبه
سال هفتم

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ اعلام جهاني بودن اسلام، و نامه هاي پيامبر به سران كشورها و دعوت انها به اسلام
2ـ ورود مهاجران حبشه.
3ـ مسموم شدن پيامبر ص به دست يك زن يهودي
4ـ ماجراي فدك، سرزمين وسيع و حاصلخيز
سال هشتم هجرت

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ جنگ موته با سپاه روم.

2ـ فتح مكه.
3ـ جنگ حنين.
4ـ غزوه طائف
سال نهم هجرت

در سال سوم هجرت نيز وقايع مهمي رخ داد از جمله:
1ـ واقعه تبوك كه مقدمه جنگ با روميان بود
2- ريشه كني، لارياي بت پرستي در سراسر جزيره العرب و اخطار شديد به مشركان، و خواندن ايات برائت از مشركان در اجتماع مكه.
3ـ تعيين عاملين براي اخذ زكات به عنوان پشتوانه اقتصادي حكومت اسلامي.
رحلت جانسوز پيامبر (ص)

پيامبر ص همچنان در بستر رحلت بود و از اوضاع و فعاليتهايي كه در خارج در موضوع خلافت مي شد، اگاه بود روزي كه بزرگان و سران صحابه براي عيادت امده بودند، پيامبر ص فرصت را غنيمت شمرد و فرمود: قلم و دواتي براي من بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم كه پس از ان گمراه نشويد» ولي عمر گفت: بيماري بر رسول خدا غلبه كرده، از اين رو هذيان مي گويد، قران ما را كافي است..»
خلاصه، اختلاف و گفتار و گفتار او و عده اي مانع شد از اينكه پيامبر ص نامه اي درباره جانشين خود بنويسد، ابن عباس از اين پيش امد سخت ناراحت گرديد، در حالي كه اشك مي ريخت مي گفت: روز پنج شنبه چه روز دردناكي بود؟
سرانجام پيامبر (ص) روز دوشنبه 28 صفر در سن63 سالگي چشم از جهان فاني فرو بست و به جهان بقاء ارتحال فرمود.
بنا به وصيتش، علي (ع )بدن مقدسش را غسل داد و كفن نمود و بر ان نماز خواند و ان را در خانه مسكونيش كه بنام حجره مطهره معروف است كنار مسجد النبي دفن كرد.

منبع:http://emaman.blogfa.com/page/mohammad-z.aspx

 

 نظر دهید »

احادیث پیامبر

11 دی 1394 توسط ثريا زماني

 

 

- ِ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِق‏ : ْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏

نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

تحف العقول ص316

2- لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا

کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید

محاسن ص 80

3- أبغض الحلال الي الله الطلاق .

منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است .

نهج الفصاحه ص 157 ، ح 16

4- ِ خَيْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ كَثُرَ وِفَاقُه‏ .

بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2 ، ص 123

5- ابن آدم إذا أصبحت معافى في جسدك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلى الدّنيا العفاء

فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23

6-ابن آدم عندك ما يكفيك و تطلب ما يطغيك ابن آدم لا بقليل تقنع و لا بكثير تشبع‏

فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع كند در دسترس خود داري و در پي آنچه تو را به طغيان وا مي دارد روز ميگذاري ، به اندك قناعت نميكني و از بسيار سير نمي شوي .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 24

7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة

هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - الجعفریات(الاشعثیات) ص 198

8- اتّق دعوة المظلوم فإنّما يسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا يمنع ذا حق حقّه‏

از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق را از حق دار دريغ نمي دارد .

نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35

9- اتقوا الحجر الحرام في البنيان فانه اساس الخراب

از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهيزيد كه مايه ويراني است .

نهج الفصاحه ص 162 ، ح 38

10- الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال‏

عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585

11- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏

از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مي نگرد .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 218 ، ح 3

12- اتّقوا الدّنيا فو الّذي نفسي بيده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.

از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 44 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 1 ، ص 131}

13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الي السماء كأنها شرارة

از نفرين مظلوم بترسيد كه چون شعله آتش بر آسمان ميرود .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 47

14- لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام‏

براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62

15- اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي و عقوق الوالدين .

دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58

16-أجرؤكم على قسم الجدّ أجرؤكم على النّار

هر كس از شما در خوردن قسم جديتر است به جهنم نزديكتر است .

نهج الفصاحه ص 166 ، ح 64

17- أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له .

در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .

شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ، ح 518

18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار

رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 67 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14

19- احب الاعمال الي الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله

بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70

20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِيَاءُ الْأَخْفِيَاء

محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .

مجموعه ورام ج 1 ، ص 5

21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ.

همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاكت رساند و همین دو نیز هلاك كننده شماست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6

22- احب الاعمال الي الله أدومها و ان قل .

محبوبترين كارها در پيش خدا كاريست كه دوام آن بيشتر است ، اگر چه اندك باشد .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 73

23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا

بهترين كارها در پيش خدا آن است كه (بينوايي را)سير كنند ، يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76

24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل‏

هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 25 و 26 ، ح 25 - محاسن ص 17 - تحف العقول ص 6

25- احب الاعمال الي الله حفظ اللسان

بهترين كارها در پيش خدا نگهداري زبان است .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 78

26- أحبّ الجهاد إلى اللَّه كلمة حقّ تقال لإمام جائر

بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 80

27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي‏

بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 82

28- احب اللهو الي الله تعالي إجراء الخيل و الرمي .

بهترين بازيها در پيش خدا اسب دواني و تيراندازي است .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 83

29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم‏

طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 30 ، ح 1

30- احب الله تعالي عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتري و سمحا اذا قضي و سمحا اذا اقتضي .

خداوند بندهاي را كه به هنگام خريد و هنگام فروش و هنگام دريافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 85

31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه‏ .

از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان سودمندتر است .

تحف العقول ص 49 - نهج الفصاحه ص 169 ، ح 86

32- أحثوا التراب في وجوه المداحين .

بر چهره ستايشگران ، خاك بيفشانيد .

نهج الفصاحه ص 170 ، ح 91

33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَكْظَمُهُمْ لِلْغَيْظ

آنكه در فرو بردن خشم از ديگران بيشتر است ، از همه كس دور انديشتر است .

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 - امالی(صدوق) ص 21

34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل يخادن من يعجبه

مردم را از معاشرانشان بشناسيد ، زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ص 173 ، ح 106

35- اخوف ما أخاف علي امتي الهوي و طول الامل .

بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوي دراز بيم دارم .

خصال ص 51

36- ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.

خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321

37- ادني أهل النار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه .

از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغزوي از حرارت كفشهايش به جوش ميآيد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 121

38- ادني جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسيف .

آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 122

39- إذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلمين فلا يقض و هو غضبان و ليسوّ بينهم في النّظر و المجلس و الإشارة.

اگر يكي از شما به كار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب ازقضاوت خودداري كند و ميان ارباب دعوا در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتي نگذارد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 125

40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء .

وقتي خداوند بندهاي را دوست دارد ، دنيا را از او منع ميكند چنانكه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد .

نهج الفصاحه ص 179 ، ح 137

منبع:http://www.aviny.com/occasion/Ahlebeit/Payambar/28safar/84/40_hadis.aspx

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

روضه رضوان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس